ني ني گولو

همش تولد بازي !

مهر 1390 ؛ من شش ماه و نيمه   چقده حال ميده هفته ها رو ميشمارم .بعدشم زودي ميرم از نت و كتابايي كه خريدم اتفاقات   اون هفته رو ميخونم و ني ني گولو رو تو دلم تصور ميكنم . آخرين تصوري كه ازش دارم   مربوط به آخرين سونوم ميشه كه 17 همين ماه دادم. پسرم بزرگ شده . قدش 31و   وزنش1150 گرم بود . چشماشم باز كرده بود ونميدونم چي چي رو تماشا ميكرد.   سرآغاز تولد بازيها از 2 مهر كه تولد مامان بود شروع شدوتو خونشون تود بازي كرديم .   5مهر سالگرد آشنايي من و همسري بود و با هم كلي خوش گذرونديم و بياد ايام قديم     كلي براي هم عشق در كرديم ؛ امسال ميشه 12ام...
4 آبان 1390

وسايل قند عسلم

  شهريور 1390 و من پنج ماه ونيمه   هميشه وقتي در مورد بارداري خيال پردازي ميكردم ؛خودمو يه زنه حامله خوشگل ميديدم     ( مثل عكسهاي بارداري مونيكا بلوچي! )هي هي ! شايدم دلم ميخواست اون شكلي بشم.     نشد كه بشه ولي خيلي بدم نشدما( اين نظر اطرافيانه )     باقي خيالپردازيهامو بگم:   نميدونم اين فكر از كجا نشعت گرفت ؛ از يه فيلم يا يه ماجرا . شروعشو يادم     نيست . دوست داشتم براي خريد ني ني برم دبي ! اين ماه يكي تو ذهنم گفت الان وقتشه ها زمان رفتنه .    تو يه اقدام ضربتي مامان و نغمه و آقاي همسري رو به خط كردم براي رف...
2 آبان 1390

دير نامه

خيلي وقته اينجا برات ننوشتم . انقدر لحظه هامو پر كردي كه احساس نياز به هيچ كس و هيچ   چيزي نميكنم .شدم يه آدم بي آرزو كه همه چيزم در بودنه تو معنا پيدا ميكنه .     همه زندگيم با وجودت تغيير پيدا كرده ‘ راه رفتنم ‘ غذا خوردنم ‘ حرف زدنم ‘ فرم بدنم‘ فكر   كردنم‘ خواب ديدنام ‘ استرسام و همه چيز و همه چيز .....     بعضي موقعها انقدر ازتو  با ديگران صحبت ميكنم كه از نگاهشون ميفهمم حوصلشون سر رفته   و تو دلشون ميگن بچه نديده !آخه نميدونن كه تو عزيز مني و داري تو دلم حسابي دلبري ميكني .     بابايي مهربونت او...
2 آبان 1390
1
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به ني ني گولو می باشد